این تیتر نکته انحرافی داره. من نمی خوام در مورد شاهکار جرج ارول صحبت کنم چون همه کتابخونها این کتاب رو خوندن.
راستش اولش میخواستم این پست رو تو وبلاگ خودم بذلرم اما بعدش گفتم چون اینجا کتابخونهای زیادی میان و میرن، این پست رو اینجا بذارم تا هرکی اطلاعاتی در مورد آنچه که میخوام بگم داشته باشه، بهم بگه.
فکر میکنم همه تون یادتون میاد که ما تو دوره راهنمایی درسی داشتیم به اسم ‹‹ پرورشی›› که معلم های خیلی مذهبی و بدی هم داشتن. من که از این ساعت پرورشی متنفر بودم و حاضر بودم به جاش 4 ساعت ریاضی یا علوم بخونم.
اما سال دوم راهنمایی یه آقایی به اسم جعفر فرمانی انوشه که کارآموز معلمی بود، دو سه ماه برای پرورشی ما اومد و چیزهایی گفت که تا اون موقع از هیچکس نشنیده بودم. همون دو سه ماه دیدمش و بعدش دیگه هیچ وقت ندیدمش.امیدوارم هر جا که هست موفق باشه.
یه بار این آقای جعفر فرمانی انوشه یه مقاله ای برامون خوند که من اون موقع خیلی ازش خوشم اومد. اونو نوشتم اما بعدش گم کردم. آخه ببین چیزی حدود 15 سال از اون موقع میگذره.
مقاله در مورد خویهای حیوانی انسانها بود و نویسنده ش به زیبایی هر کدوم از خصلتهای پست انسانی رو در قالب یک حیوان و تناسخ انسان و تبدیل شدنش به اون حیوان بیان کرده بود.
هر خصلت اینطوری شروع میشد : زمانی انسان موش میشود و .... و موش بودن رو به ترسو بودن تشبیه کرده بود. همینطور فضولی رو به ذرافه شدن و گردن درازش و گردن دراز کردن در داخل زندگی دیگران تشبیه کرده بود. شهوت رو با خوک و همینطور بگیر و برو. متاسفانه من فقط همین سه تا یادم مونده. اما خیلی دلم میخواد این مقاله رو دوباره بخونم و البته نمیدونم که آیا با ایدئولوژی امروزم سازگار هست یا نه. اما به هر حال یه جور ویرم گرفته برای خوندنش.
از همه دوستان خواهش میکنم اگر این مقاله رو خوندن یا منبعش رو میدونن یا اسم نویسنده ش رو به من اطلاع بدن. مرسی
وای..... زنگ های پرورشی!
تو اون زنگ ما مجبور بودیم کتاب قانون اساسی و مدنی رو بخونیم و هر هفته باید چندین صفحه حفظ میکردیم و جلسه یه جلسه امتحان می دادیم... تا کل کتاب رو حفظ شیم!
واسه من که کلی عذاب بود.........
چه خوب! مقاله ی جالبی میتونسته باشه..
اگه پیدا کردی یا اطلاعاتی گرفتی خبرش رو بده.. چون من اصلا همچین چیزی به چشمم نخورده ...
من هم دقیقا همون کتاب توی ذهنم اومد
توی زنگهای پرورشی به ما اموزش کیک یک تخم مرغی میدادن!!!!!!!!!!!!!!
چه مقاله ی بامزه ای!!!!!!
زنگ پرورشی؟؟!!!
ما تواین زنگ یا تو حیاط بودیم یا داشتیم ریاضی میخوندیم که جبران عقب افتادگی بفرماییم
خبری از همچین مقاله ای ندارم تایماز جان
سلام من تو مدرسه ی نمونهی امیرالمومنین تبریز درس میخونم و این آقای انوشه معلم ماس اگه حرفی دارین بگین من بهش میگم
نوید جان این پست رو یه نفر دیگه که اون موقع با هم این وبلاگ رو مینوشتیم داده. اگه برات زحمتی نیست به این آدرس یه سری بزن. این آدرس وبلاگ خودشه. فکر کنم خوشحال بشه اگه خبری ازش بشنوه:
www.orfales.blogsky.com