بر باد رفته

میخواستم در مورد کتاب شوهر اهو خانم علی محمد افغانی بنویسم اما دیدم باید به کتابی که بیش از صد بار ان را خوانده ام وفادار باشم ( بر باد رفته)حتما ان را خوانده اید وشاید اکثر شما فیلمش را هم دیده باشید .دوستش دارم با اینکه قبولش ندارم.شجاعت اسکارلت با وجود همه ی وقاحتش (منظورم در برخورد با دیگر قهرمانان داستان و به سخره گرفتن اخلاقیات است.)برایم جذاب است.

     کتاب تحریفات زیادی در مورد برخورد اربابها با سیاهان دارد اما به شیوه ای مطرح می کند که خودش اعتقاد دارد اما میدانیم که حقیقت این نیست و حتی با دید واقع بینانه و اگر خیلی در ماجرای اصلی کتاب غرق نشویم میتوانیم رفتارهای زشت قهرمانان با بردگان سیاه را در میابیم.بر خلاف انچه مارگارت میشل قصد القائش را به خوانندگان دارد.

اما هیچکدام از اینها از ارزش این کتاب نمیکاهد؛توصیف دقیق و زیبای حالات روحی شخصیت ها ٬مکانها٬و وقایع تاریخی رخ داده بقدری زیباست که من بلافاصله پس از اتمام کتاب میتوانم انرا دوباره به دست بگیرم و از اول بخوانم؛کاری که با بعضی رمان های بسیار زیبایی که خوانده ام نظیر کلیدر مرغان شاخسارطرب و ... نیز نمیتوانم انجام دهم.

نکته جالب دیگری که در مورد کتاب به نظرم میرسد این است که توصیفها به شکلی است که همه خوانندگان کمابیش تصوراتشان شبیه به هم است.مثلا من وقتی برای اولین بار فیلم بر باد رفته را دیدم برایم باور نکردنی بود که تمام قیافه ها ٬مکانها و ... همانی است که در ذهنم تصور کرده بودم و جالب تر اینکه دخترم نیز همین نظر را داشت.

البته کارگردانی بسیار ماهرانه را نیز باید در نظر داشت .شاید که کارگردان هم تصورات خویش را به تصویر کشیده است.

در مورد ادامه ی داستان که در کتاب دیگری تحت عنوان اسکارلت نوشته شده چیزی نمینویسم که هر چند زیباست اما هرگز بر باد رفته نمیشود.