من٬شازده کوچولو و مردی که اهلیم کرد

توی دنیای شازده کوچولو ادم بزرگ ها جای زیادی ندارند؛چون نمیفهمند(تاکید میکنم!نمیفهمند).همان طور که نمیفهمیدند*ماری را که در درون شکمش فیلی بود و به ان کلاه میگفتند!برای اینکه ادم بزرگ ها بفهمند باید همه چیز را برایشان توضیح داد.

انها هیچ وقت نمیتوانند چیزی را اهلی کنند؛انها فقط ادای اهلی کردن و اهلی شدن را در می اورند.

انها مهم ترین قسمت این اصل را فراموش کرده اند؛ادم بزرگ ها فراموش کرده اند که:همیشه مسئول ان چیزی هستند که اهلیش کرده اند!

انها نمیدانند اگر چیزی را اهلی کنی و بعد به حال خودش رهایش کنی چه بلا هایی ممکن است بر سرش بیاید

مثلا گل شازده کوچولو که تک و تنها در سیاره اش با چهر خار که تنها وسیله های دفاعیش بودند ماند و احتمالا از بین رفت!

فکر میکنم شازده کوچولو هم از زمانی که با گلش دعوا کرد و سیاره اش را ترک کرد به ادم بزرگ ها پیوست.اگر چه اخر سر برگشت به سیاره اش و کنار گلی که اهلیش کرده بود!

اما در این طول:

این متن را برای اقای پژمان فاضلی مشاور و دبیر عربی نه چندان عزیزم در گاه نامه پیام اموزش نوشته بودم.

نظرات 2 + ارسال نظر
تایماز 20 مرداد 1386 ساعت 11:26 ب.ظ

هیچ وقت از معلم های عربی خوشم نیومده با وجود اینکه بهترین نمرات رو میگرفتم.
راستشو بخوای از نظر دادن در مورد حرفات میترسم. چون خیلی وقتا رفتار خودم شبیه آدم بزرگا بوده!! گرچه همیشه سعی کردم جزمی فکر نکنم و به طرف مقابلم در قبال رفتارهاش حق بدم. اما نمی دونم آیا موفق بودم یا نه؟؟ خیلی سخته که آدم یه چیزی رو بگه ولی طرف مقابل اونو نفهمه. تازه این سختتر هم میشه زمانی که از اون انتظار داشته باشی که تو رو بفهمه و تاییدت کنه.به نظر من بزرگترین بدبختی آدم وقتیه که کسی نباشه که حرفاشو درک کنه

Tini Talker 21 مرداد 1386 ساعت 12:24 ق.ظ http://www.deadly-space.persianblog.ir

یادمه نازی... پژمان فاضلی و لشگری از دخترانی که اهلی کرده بود!
یادته؟ از همون اول هم گفتم روش پژمان رو دوست ندارم...
اون موقع فکر می کردم مشکل از منه که از نزدیک شدنه آدم ها به خودم خوشم نمی یاد..
ولی بعد که گذشت فهمیدم احساسم بی دلیل هم نبوده...

گاهی فکر میکنم که منم اهلی کردن بلد نیستم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد